قاسم نژاد/معماری سنتی و مدرن

این وبلاگ معماری سنتی و مدرن را مورد بررسی قرار میدهد لطفا در نظرسنجی ها شرکت کنید ونظرات خود را در پست های انتشار یافته بیان کنید متشکر از انتخاب شما

قاسم نژاد/معماری سنتی و مدرن

این وبلاگ معماری سنتی و مدرن را مورد بررسی قرار میدهد لطفا در نظرسنجی ها شرکت کنید ونظرات خود را در پست های انتشار یافته بیان کنید متشکر از انتخاب شما

مقاله فرهنگ و معماری

مقدمه
هنر معماری در ایران از سابقه های کهن برخوردار است و در هر زمان دستهای توان و ذهن خلاق و ذوق مردم هنردوست این سرزمین ، پدیده هایی شگرف به وجود آورده که در بسیاری از موارد ،‌ اصول آن ریشه هنر معماری جهان شده است . پاره ای از این آثار در گوشه و کنار کشور پهناور ایران حکایت معماری با شکوه ادوار صدها و یا هزار ساله را در قامتهای استوار بناها نگهداری کرده است .
لذا نویسنده در این تحقیق بر آن بوده که به بررسی آداب و سنن مردم در ساختن بناهای ازمنه¬ی قدیم بپردازد و با نحوه¬ی ساختمان سازی در آن دوران آشنایی پیدا کند .
تحقیق موجود در مقیاسی گسترده و عمیق با توجه به فرهنگ پربار و بسیار غنی معماری سنتی ، به شکل تئوری و (( به خصوص عملی )) می باشد که متأسفانه تا امروز برای شناخت واقعی این رشته از معماری کوشش و همتی جدی آن چنان که درخور آن می باشد ،‌ نشده است .
این تحقیق علاوه بر فنون ساختمان سازی در اقلیم های مختلف کشور پهناورمان ،‌ گویای فرهنگ غنی معماری شامل : (( تاریخ معماری ، هنر معماری و اجرای مبانی عملی از معماری اصیل ایرانی آن هم به شکل بسیار ریشه ای و جز به جز می باشد .
در این تحقیق سعی شده است که مطالب با نشان دادن ترسیم ،‌ جزئیات و به خصوص تصاویر گویاتر شود .

فرهنگ و معماری
فرهنگ، مقوله پیچیده وچند بعدی است، با بارارزشی وعلمی پررنگی که درهاله یاهاله هایی ازابهام وگنگی فرورفته وهمین امر، شناختن آن را ازهرجهت مشکل ساخته و می سازد.
انسان، بعنوان خالق فرهنگ، علاقه ویژه ورابطه تنگاتنگی بامخلوق خوددارد؛ باتمام وجود به آن عشق می ورزد و با کمال میل وخرسندی همه چیز خود را در راه رشد، تعالی و بالندگی اش نثار و قربانی می کند و تمام نیرو و تدبیر خود را برای جلوگیری از انحطاط و سقوطش بکار می گیرد.
انسان، فرهنگ را می¬آفریند و فرهنگ به انسان پروبال انسانی می بخشد و وجودش را پربار و هرچه انسانی تر و متعالی¬تر می¬سازد و لذا انسان بدون فرهنگ موجودی ما قبل انسانی، و از هر جهت فقیر، ناتوان و بی¬ریشه بشمار می آید. و درست به همین جهت است که می گویند : (( انسان موجودی فرهنگی است و فرهنگ، خاص انسان است . ))
صحبت از فرهنگ، براستی « صحبت از تواناییهای خلاق انسان است و اشاره ای است به نقش سازنده ارزشها و دیدگاهها، قدرت زبانی و بیان هنری و حکایتی است از همه اجتماعات کوچک و بزرگ که درگیر هنجارها و ضوابط اخلاقی و ایجاد امکانات تازه برای یک زندگی مناسب ترند. »
باید دانست که در کشور باستانی عزیز ما ایران، دیگر کلمه فرهنگ تنها به همان معانی مذکور که ازین پیش بدان اشارت رفت، محدود نیست بلکه برطبق ناموس تطور و تحول که به مرور زمان موجب دگرگونی لغات و مفاهیم آنها نیز می‌شود،‌برهمه مظاهر و تجلیات ذوق و اندیشه و استعداد و نبوغ ذاتی و عواطف و احساسات عالی انسانی مردم این مرزوبوم نیز اطلاق می‌گردد که از دیرباز تحت تأثیر عوامل مختلف از قبیل مذهب و اخلاق و خصوصیات نژادی و اوضاع جغرافیایی و احوال سیاسی واجتماعی،‌به خلق و ابداع آثار شگرف و شاهکارهای خالد و جاودان پرداخته‌اند،‌همان آثاری که در زمینه حماسه‌های ملی و ادبیات منظوم و منثور و حکمت و عرفان و افسانه‌ها و ترانه‌های محلی و ادب عامیانه (Folklore) و همچنین هنرهای گوناگون وصنایع مستظرفه و انواع کارهای دستی و تزیینی ـ هنوز در کتابخانه‌ها و موزه‌های ایران و جهان دلربایی و جلوگیری دارند و برخی نیز به صورت ابنیه شکوهمند تاریخی و مساجد و اماکن مقدس دینی ، مظهر کمال و جمال مطلق و معرف ذوق و نبوغ قوم ایرانی هستند.
باری این فرهنگ وسیع و کهن با همه تحولات و دگرگونیهایی که در طی قرون و ازمنه‌گذشته درآن راه یافته همواره موجب همبستگی و وحدت ملی و در نتیجه استقلال و سربلندی میهن عزیز ما نیز بوده است و از اینرو برما لازم است که ازیک سو با اکتساب مظاهر تمدن و علم و صنعت جدید در بسط و توسعه و بارورساختن فرهنگ خود که به حقیقت مجموعه مواریث گرانبهای ملی و سنن دینی و اخلاقی و ذوقی ماست بکوشیم و از سوی دیگر به سیره پسندیده نیاکان ارجمند خود،‌هیچگاه صبغه ملی و مختصّات نژادی خویش را از دست ندهیم واین همان خصیصه‌ایست که ایران‌شناس معروف آندره‌گدار در کتاب آثار ایران بدان اشارت کرده و گفته است:‌
«… ایران که آیین اسلام را پذیرفت بطور الزام روش اعراب را در احداث مساجد نیز پیروی نمود ولی در طرز بنای آن بجز سنن مخصوص خویش و ذوق صنعتی و سبکهای ساختمانی خود چیز دیگری را بکار نبرد… »